بهشت سامرا
امروز، وقتى آفتاب جمال تو طلوع كند، خورشیدِ زیارت جامعه كبیره از افقِ جانت سر خواهد زد. هادى، نامى است كه عصاره معناى توست.
اى امام اسرار پنهان عشق! وقتى در جاده عشق قدم مىگذارى، سرنوشتت را پلهاى پشت سر معلوم خواهند كرد كه تو، بقیه نور معصوم امامتى.
اى امام هدایت!
اى امام هدایت و روشنى! میلاد تو، جادهها را بىطاقت مىكند تا با همه رگهایشان، نبض قدمهاى تو را انتظار بكشند. تو سر مىرسى، تا قلبها در سایهسار بلند نام تو آرام گیرند.
اگر چه شهر، در پیله تاریك خود فرو رفته بود، اما شوق آمدن تو، كوچههاى بنىهاشم را به تپش واداشت تا در مژده دیدار صبر مجسم، به ادامه ریسمان نجات چنگ بزنند.
گرچه یوسفِ جمالِ تو را در اسارتگاهها پنهان كنند، وعده «اِنَّ اللّه تُعِّزُ مَنْ تشاء و تُذِّل مَنْ تشاء»، سرود زندگى تو خواهد بود، اى نور هدایت.
طراوت امامت
اى قتیل عشق! آن هنگام كه پا به جهان گذاشتى، گلها ـ دستهجمعى سپیدى را از روحت آموختند و سرخى را از پایانت و زردى را از رخسار شبزندهدارت. امروز، آسمان، شعر تازهاى سروده است: اى پنجرههاى بسته! با یاد ذریه زهرا روزه را باز كنید تا آسمان، زمین را لمس كند.
هرچند مىخواهند طراوتبارانى امامتش را پنهان كنند؛ ولى این اقیانوس را سدّ سنگریزههاى كفر، مسدود نخواهد كرد.
در آغوش سامرا
آمدى؛ آن هنگام كه عباسیان، در اندیشهاى عبث غوطه مىخوردند و زنجیرهایى را براى بریدن نفس، در خیال خود مىبافتند. ناگهان درهاى آسمان، به روى زمین گشوده شد و مژده رسیدنت، همچون زلال چشمهاى، در خانهاى محقر فوران كرد. تو از شكوه یقین آمدهاى تا در تاریكترین شبهاى تاریخ، تیرگى غبار اندوه را از قلبهاى مؤمنان بزدایى. سامرا، آغوش گشود تا قدمهاى تو را بوسه بزند.
واحیرتا! كه در هر گوشه آسمان آل زهرا، صیادى به كمین نشسته است تا كبوترى از شما را اسیر كند؛ اما معجزه عشق، فراگیرتر از آن است كه رؤیاى پر گشودن در هواى شما را از آسمان نگاهمان بگیرد.
السلام علیك یا علىالنّقى
با دلى از آینه و تنپوشى از نسیمِ علم و عرفان و آتشفشانى به لب، بر اهل زمین خوش آمدى.
اى بهشت سامرا! چه خوش است آرامشِ ماندن زیر چتر ولایت تو، در صبحى كه چون آفتاب سپیده دم، برآیى!
نویسنده: رزیتا نعمتى
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان